انسان دردمندی که انبان بزرگ ابهامهای خود را گشوده و چشم انتظار دستورالعمل است، از این دستورالعملها چه بهرهای در نظر دارد؟
آیا جز این است که میخواهد پس از یافتن راه، حرکت کند و پس از گرفتن دستور، اجرا نماید؟
اگر این گونه نیست و قصد عمل وجود ندارد، آگاهی از این بیهوده است. کسی که آهنگ حرکت ندارد،چرا بیجهت، وقت و فکر و نشاط خود را صرف یافتن و آموختن نقشه مسیر کند؟
همان بهتر که در بیخبری بماند؛ زیرا دانستن،
مقدمه انجام دادن است و عمل، نتیجه علم
«عمل به آنچه میدانیم»، یک تأثیر بسیار مهم و شگفتانگیز به دنبال دارد و آن «روشن شدن مجهولات و مشتبهات» ما است